داستان خارجی ترسناک درباره جن زدگی 1
نام داستان :جن زده
فصل اول ،پارت :۱
برای خواندن داستان به صورت کامل روی ادامه مطلب کلیک کنید
شروع داستان:سلام اسم من الیوز و اسم خواهرم نیا است که چند سالی است
که جن زده شده . من و پدرم هرکاری که تونستیم برای خواهرم کردیم اما دیگر دیر شده بود .او کاملن تسخیر شده بود روحانیون از کلیسا به زنگ زدن و گفتند برای همسرتون متعسفم دیگر امیدی نیست که دخترتان به حالت قبلی برگردد گفت شما خیلی زود باید از آنجا خارج شوید تا برایتان اتفاقی نیفتد ........
۳۰ روز قبل ؛مادرو پدرم برای سفر کاری می خواستن چند روزی به کالیفورنیا بروند و ما را تنها بگزارند شب بود ناگهان تلفن خانه به صدا در آمد و..رفتم و گوشی رو برداشتم و گفتم سلام بفرمایید شما ؟ صدایی خندان آمد و گفت همتونو میکشم و روحتونو می گیرم ... گوشی قطع شد تو فکر بودم که کی می تونه باشه که خواهرم صدام زد وگفت بیا با هم بازی کنیم ، گفتم چه بازی ؟ صورتش را آورد پاهین و با صدای وحشتناکی گفت می خوام رو حتو بگیرم و با چاقو به سمتم حمله ور شد ... سریع جاخالی و چوب بیسبالم را برداشتم و به سمتش حمله ور شدم ، اول فکر می کردم از روی شوخی داره این کاره میکنه که به یک دفعه غیب شد . چراغ های خانه همه خاموش شد ، داد بلندی کشیدم و به خواهرم گفتم این چه کاریه می کنی اصلن شوخی خوبی نیست ناگهان صدای باز شدن در آمد چیزی به سمتم آمد و شیع تیزی در پایم فرو رفت داد بلندی کشیدم و روی زمین افتادم خون همجا پخش شد داشتم بیهوش میشدم که که چراغ ها روشن شد ...
عالی