ترسناک ترین وبلاگ دنیا

در این وبلاگ ترسناکترین چیزهای دنیا رو برای شما قرار میدم

ترسناک ترین وبلاگ دنیا

در این وبلاگ ترسناکترین چیزهای دنیا رو برای شما قرار میدم

در این وبلاگ ترسناکترین چیزهای دنیا رو برای شما قرار میدم.از اجنه تا معرفی برترین فیلم های ترسناک دنیا چیزهایی که ترس شما رو از حقایق بیشتر میشود

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۳۰
تیر
۹۸

در این مطلب خلاصه رمان ترسناک جهنم را در چندین قسمت برای شما عزیزان قرار میدهیم تا بتوانید به راحتی آن را مطالعه کنید این رمان به بخش های کوچکتر تبدیل شده است تا از خوانندگان بتوانند به راحتی آن را بخوانند.

  • رامین راجی
۳۰
تیر
۹۸

با سلام من اسمم امیررضاست و ۱۹سالمه و میخام یکی از ماجراهایی ک برام اتفاق اوفتادرو براتون تعریف کنم این داستان کاملا واقعیه بدون هیچ تخیل و دروغی خب اسم اصلیه من رضاست و به دلیل اینکه اسم داییم رضاست یه امیر اول اسمم اضافه کردن و ما سیدم هستیم.

  • رامین راجی
۳۰
تیر
۹۸

عشق.خون.مرگ

دقیه ها سپری شدند و اشک هایم مانند قطره های باران بر روی زمین سرد ریختند

من ضعیف بودم. احمق بودم. چرا...چرا این کار با من میکنی؟ خدا  من هیچ کاری نکردم. گناهی نکردم من لایق این قدر درد و رنح نیستم.چشمانم میسوخت. رد قطرات اشک روی صورتم خشک شده بود. چشمانم قرمز شده بود بازتاب خودم را در مانیتور میدیدم.

  • رامین راجی
۳۰
تیر
۹۸

خلاصه رمان معلول:


سارا دبیر درس الهیات و فلسفه در یکی از دبیرستان های مذهبی واتیکان است او ۳ سال است که وارد این حرفه شده و کلاس هایش به شدت جذاب و پر مخاطب است تا اینکه در اواسط سال تحصیلی شاگردی جدید به جمع دانش آموزان او می پیوندد شاگردی با نام مارگاریتا ، او فلج است و حتی نمی تواند صحبت کند خانواده ی او می گویند او در ۱۰ سالگی زمانی که در اتاقش تنها بود خود را از ساختمان پایین انداخته و به این روز افتاده است ، مارگاریتا با اینکه فلج است اما نیشخند خاصی بر لب دارد که هر بیننده ای را می ترساند موهای او قهوه ای سوخته و فرفری است و قد کوتاهی دارد با چشمانی به رنگ سبز ،حال او در ردیف جلوی کلاس تنها می نشیند کسی حاضر نیست با او بنشیند......

روز های اول خوب بود تا اینکه کم کم....



کم کم اتفاقاتی در مدرسه رخ می دهد بعضی از شاگردان در دستشویی حبس می شوند بعضی ها می گویند که مارگاریتا می تواند راه برود و آنها را آزار می دهد اما پزشکان و معاونان دبیرستان می گویند او فلج است و این تهمتی پیش نیست تا اینکه اتفاق وحشتناک رخ می دهد....

یکی از شاگردان به زیرزمین مدرسه کشیده می شود و در آنجا تسخیر می شود و خودش را سلاخی می کند و یکی دیگر از شاگردان در کلاس جیغ می کشد و می گوید نزدیک نشو... و سپس با خودکار رگ خود را پاره می کند و خودکشی می کنند وقتی افراد وارد کلاس می شوند می بینند مارگاریتا روی ولیچر نشسته این ماجرا پلیسی می شود و آرام آرام پای کلیسا به این ماجرا باز می شود و اتفاقات گسترده تر  و پیچیده تر می شوند.....

  • رامین راجی